این پاورپوینت در 18 اسلاید طراحی شده است
در این پاورپوینت مطالبی از زندگی نامه،مضمون های صائب تبریزی،سفر های صائب
تبریزی،ویژگی های فردی وسایر مطالب مفید و ارزنده در مورد صائب تبریزی در
این پاورپوینت درج شده است که امید واریم رضایت شما عزیزان را جلب نماید
جهت دانلود فایل کلیک کنید
فروش یا معاوضه آپارتمان صائب مرند
کد۴۵۶۴معاوضه
آپارتمان به متراژ هشتاد متر مربع در خیابان صائب تبریزی مرند به فروش می رسد.
کابینت کمد دیواری۲ تا آسانسور انباری بالکنسند شش دانگ آزادپکیج شوفاژآدرس خ چهل متری خ صائب تبریزی آپارتمان صدف طبقهقیمت ۳۱۰ میلیون تومانمعاوضه با حیاط مسکونی ۳۵۰ میلیونی
ساعات تماس 10 الی 14 و17 الی 22 درخدمتیم ⏰شماره تلفن تماس ☎️ 09141907561 ☎️
لطفا به تاریخ درج اگهی توجه فرمایید، اگهی های قدیمی ممکن است موجود نبا
باد بهار مرهم دلهای خسته استگل مومیایی پر و بال شکسته است
شاخ از شکوفه پنبه سرانجام میکنداز بهر داغ لاله که در خون نشسته است
وقت است اگر ز پوست بر آیند غنچههاشیر شکوفه زهر هوا را شکسته است
زنجیریی است ابر که فریاد میکنددیوانهای است برق که از بند جسته است
پایی که کوهسار به دامن شکسته بوداز جوش لاله بر سر آتش نشسته است
افسانه نسیم به خوابش نمیکنداز ناله که بوی گل از خواب جسته است؟
صائب به هوش باش که داروی بیهشیباد بهار
صائب جعفری:
۲۷ دسمبر ۲۰۱۸ کو بزم استعارہ نے غالب کے یوم ولادت کی مناسبت سے شعری ادبی نشست کا اہتمام کیا جس میں تمام شعراء نے غالب کی مختلف غزلوں پر تضمین پیش کی وہیں راقم الحروف صائب جعفری نے غالب کی ایک زمین میں چند ابیات کہنے کی جسارت کی اور غالب کے مصرع "طاقت بیداد انتظار نہیں ہے" پر تضمین کی جو پیش خدمت ہے...
گلشن احساس پُر بہار نہیں ہے
کیونکہ میسر ترا جوار نہیں ہے
ادامه مطلب
صائب جعفری:
۲۷ دسمبر ۲۰۱۸ کو بزم استعارہ نے غالب کے یوم ولادت کی مناسبت سے شعری ادبی نشست کا اہتمام کیا جس میں تمام شعراء نے غالب کی مختلف غزلوں پر تضمین پیش کی وہیں راقم الحروف صائب جعفری نے غالب کی ایک زمین میں چند ابیات کہنے کی جسارت کی اور غالب کے مصرع "طاقت بیداد انتظار نہیں ہے" پر تضمین کی جو پیش خدمت ہے...
گلشن احساس پُر بہار نہیں ہے
کیونکہ میسر ترا جوار نہیں ہے
ادامه مطلب
ارامگاه صائب تبریزیعیش روز جاری علاج حزن فردا نکندمستی شب ندهد سود به خمیازه صبحمیرزا محمّدعلی صائب تبریزی در سال ۱۰۰۰ هجری در تبریز زاده شد . بابا وی تاجری دارای اعتبار بود . خانوادهٔ صائب جزء هزار خانواری بودند که به فرمان فرمان روا عباس نخستین صفوی از تبریز کوچ کرده و در محله عباسآباد اصفهان بومی شدند , و این مردمان را تبارزه ( تبریزیهای ) اصفهان مینامیدند .صائب در اصفهان به یاددادن علم ها عصر پرداخت . در جوانی به
ترسم به عجز حمل نمایند وگرنه من
شرمنده میکنم ز تحمل زمانه را (صائب)
شاد میبینم
تو و دنیای تو را
آن زمان که خبر مرگ مرا میشنوی
من دلم خوش به همین شادی توست (خودم )
طوقی ناخوانده مهمان امروز صبح حیاط خانه بود
انگاری خبری آورده بود
آمده بود تا مرا یاد......
طوقی مهمان
خیلی ناز و دوست داشتنی بود
۱. کب یہ مجالِ علم ہے میرے کریم اے خداحمد تری قلم لکھے میرے کریم اے خدا
۲. تو رگِ جاں سے ہے قریں پھر بھی ہیں ہم میں دوریاںتو ہی مٹا یہ فاصلے میرے کریم اے خدا
۳. میرے گناہ بخش کر میرا وجود پاک کرہستی مری سنوار دے میرے کریم اے خدا
۴. صوم و صلاۃ حج زکاۃ امر و نہی که حبُّ و بغضکاش ہوں سب ترے لئے میرے کریم اے خدا
۵. کرلے قبول تو اگر مجھ کو تو پھر نہیں غرضکچھ ہوں جہاں کے فیصلے میرے کریم.اے خدا
۶. رازِ دروں عیاں کرے حبِّ جہاں دھواں کرے شمع وفا جو جل اٹھے می
چیزی که در ادبیات کلاسیک، به خصوص در ادبیات کلاسیک روسیه، به خصوص در قصه های داستایوفسکی دوست دارم نوشتن از مواجهه انسان با اجتماع است. حتی اندیشه و فلسفه ای که در قصه وجود دارد اکثرا از اجتماع بر می آید. قصه ها آگاهی می دهند و تحلیل می کنند و اگر حرف از معنویتی باشد، به شکل فرم/محتوا در نمی آید تا به خورد مخاطب برود. کلمات در خدمت هیچ چیز به جز آگاهی و تحلیل و هرچه بهتر انتقال دادن آن ها نیستند.
این روز ها از خودم میپرسم، من در مواجهه با چه چیز م
طرحی مصرع: ایک ہے خطبہ زینب کا اور اک خطبہ سجاد کا ہے
ایسا نگاہ خالق میں رتبہ والا سجاد کا ہےکعبہ منا اور مروہ صفا سب کچھ ورثہ سجاد کا ہے
یوں تو عبادت میں حیدر کا کوئی نہیں ثانی لیکنسجدہ گذاروں کا.سید بس نام ہوا سجاد کا ہے
نہج بلاغہ ایک تجلی جیسے ذات حیدر کیایسے زبور آل احمد اک جلوہ سجاد کا ہے
ان کاصحیفہ پڑھ کے خدا کی آپ رضا پا سکتے ہیںیعنی وہاں بھی جو چلتا ہے وہ سکہ سجاد کا ہے
حمد خدا اور نعت نبی کا کیف تو پائے گی ہی زباںمیرے لبوں پر سانجھ سویرے ذ
:
*طرحی محفل بمناسبت میلاد مسعود آفتاب دوم چرخ امامت مولانا و سید شباب اہل الجنۃ *امام حسن مجتبیٰ علیہ الصلوٰۃ والسلام*
مصرع طرح: *نور حسن سے روشن کاشانہِ علی ہے*
*قندیلِ حق میں کوثر کی شمع جل رہی ہے**نورِ حسنؑ سے روشن کاشانۂِ علی ہے*
*ملتا ہے مدحِ احمدؐ کا ذائقہ زباں کو**یعنی حسنؑ کی مدحت، نعتِ محمدیؐ ہے*
*صلحِ نبیؐ نے فتحِ مکّہ کی راہ کھولی**صلحِ حسنؑ میں فتحِ کرب و بلا چھپی ہے*
*سب انبیاء ؑ کی محنت خطرے میں پڑگئی تھی**تیرے قلم کی جنبش سب کو بچا گئی
درمان پانیک از طریق 1. آموزش روانی، 2. خودنظارتگری، 3. آموزش تکنیکهایی مانند بازآموزی تنفس، 4. بازسازی شناختی و 5. مواجههسازی (هم مواجههسازی بدنی و هم مواجههسازی در موقعیت طبیعی) صورت میگیرد که در ادامه مختصری از هر یک ذکر میگردد.
ادامه مطلب
امروز به این فکر میکردم که بعضی نمازها در ستایش خود آدم خوانده میشوند، یعنی وقتی میگویی سبحانالله، اسم خودت را هم میچسبانی تنگش و میگویی بهبه من عجب بندهی بیعیبیام که زحمت میکشم و نماز میخوانم!
به قول صائب :
چون بلبل از ترانهٔ خود مست میشویم
ما غافلان به خواب ز افسانهٔ خودیم
گیریم گل در آب به تعمیر دیگران
هر چند سیل گوشهٔ ویرانهٔ خودیم
دیروز بخشی از مستند حاج رحیم ارباب رو میدیدم. میگف
مرد صحبت نیستی ، از دیده ها مستور باش
از بلا دوری طمع داری ، ز مردم دور باش
نیستی چون می حریف صحبت تردامنان
در حجاب پرده زنبوری انگورباش
پیش شاهان قرب درویشان به ترک حاجت است
دست از دنیا بشو همکاسه فغفور باش
گر ترا بخشند از دست سلیمان پایتخت
در تلاش گوشه ویران خود چون مور باش
مور بی آزار دایم خون خود را می خورد
خانه پر شهد می خواهی ، برو زنبور باش
بدر ازبیماری منت هلالی گشته است
از فروغ عاریت تا می توانی دور باش
تا نسازندت کباب از چشم شور اهل حس
سید رضا ہاشمی کی فارسی تحریر کا اردو ترجمہ
مترجم صائب جعفری
اپریل ۲۰۱۹
بنام خدائے رحمان و رحیم
#عرفان، ایک شادی شدہ مرد ہے جو اچانک ایک معشقہ میں گرفتار ہوجاتا ہے، اس کو ہدف کے حصول میں بہت سےواقعات پیش آتے ہیں۔۔۔۔۔
ادامه مطلب
آن چه شریعتی به منزله دین، اسلام یا تشیع میفهمد در قیاس با آنچه بسیار دیگری میفهمند صرفاً یک «مشترک لفظی» است. آن چیزی که شریعتی به منزله دین یا اسلام می فهمد امری وجودی است؛ یعنی شریعتی دین را نه صرفاً به منزلة بخشی از فرهنگ، مجموعه ای از باورهای نهادینه شده تاریخی، و موضوعی برای پژوهش علمی یا یک ایدئولوژی سیاسی بلکه دین را به منزله نحوه ای از هستی و بودن انسان در جهان میبیند و میتوان بیان داشت که مواجهه وی با دین علیرغم اینکه یک مواجهه مؤ
پی آرامش شب میگردم. از شب چه میشود نوشت؟ که ننوشته باشند؟ همه جهان انگار مواجهه است. مواجهه من با خودم و همه چیز. سیگار توی دستم نفس میکشد. به کور سوی زنندهی چراغها از دور مینگرم. به رفتن ماشینها از بالای یک بزرگراه. به دویدن انگار یک مسابقه است در گذراندن. ثانیهها میچرخند مثل پاهایم پاندول وار. خوابم؟ جهان خواب است؟ یا همه تبدیل شدهایم به همان چراغهای دور ِ زننده. چهچیزی است جهان جر خنکا و یخزدگی مسکوت شب؟
سید رضا ہاشمی کی فارسی تحریر کا اردو ترجمہ
مترجم صائب جعفری
اپریل ۲۰۱۹
بنام خدائے رحمان و رحیم
#عرفان، ایک شادی شدہ مرد ہے جو اچانک ایک معشقہ میں گرفتار ہوجاتا ہے، اس کو ہدف کے حصول میں بہت سےواقعات پیش آتے ہیں۔۔۔۔۔
ادامه مطلب
عمر زاهد همه طى شد«به تمناى بهشت»او ندانست که در«ترک تمناست بهشت»این چه حرفیست که در«عالم بالاست بهشت»هر کجا وقت خوش افتادهمانجاست بهشت ...!دوزخ از تیرگی بخت درون من و توستدل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت...!
✍️صائب تبریزی
به قول حضرت حافظ:
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندو اش بخشم سمرقند و بخارا را
و صائب در جواب می گوید:
هر آنکس چیز می بخشد، ز جان خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندو اش بخشم سر و دست و تن و پا را
و شهریار در جواب می گوید:
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله
دانلود رایگان فیلم سینمایی مواجهه
فیلم ایرانی مواجهه به کارگردانی سعید ابراهیمیفر
کارگردان: سعید ابراهیمی فر | ژانر: اجتماعی، درام | سال تولید: 1383 | تاریخ انتشار: 4 فروردین ماه 1399
مدت زمان: 78 دقیقه | نوع: سینمایی | مخاطب: بزرگسال | کیفیت ویدئو: WEB-DL
فرمت: MP4 | حجم: متفاوت با هر کیفیت | تهیه کننده: ایرج تقی پور
خلاصه داستان: اشیاء بیشتر از مردم دوام می آورند. دو چاقو پس از نزدیک به یکصد سال بار دیگر با هم مواجهه میکنند. کسی چه میداند، شاید این مواجه
مورخہ ۱۶ دسمبر ۲۰۱۸ کو بزم استعارہ کی پہلی
شعری نشست میں پڑھی گئی غزل
ـــــــــــــــــــ
صائب جعفری
ــــــــــــــــــــ
کائناتِ دلِ غمِ گزیدہ تیرے فرماں کے زیرِ نگیں ہے
مہبطِ شادئِ قلبِ عاشق ٹھوکروں میں تری جاگزیں ہے
ادامه مطلب
مورخہ ۱۶ دسمبر ۲۰۱۸ کو بزم استعارہ کی پہلی
شعری نشست میں پڑھی گئی غزل
ـــــــــــــــــــ
صائب جعفری
ــــــــــــــــــــ
کائناتِ دلِ غمِ گزیدہ تیرے فرماں کے زیرِ نگیں ہے
مہبطِ شادئِ قلبِ عاشق ٹھوکروں میں تری جاگزیں ہے
ادامه مطلب
تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط باختم جان در هوای او غلط کردم، غلط
عمر کردم صرف او فعلی عبث کردم ، عبث ساختم جان را فدای او غلط کردم ، غلط
دل به داغش مبتلا کردم خطا کردم ، خطا سوختم خود را برای او غلط کردم ، غلط
اینکه دل بستم به مهر عارضش بد بود بد جان که دادم در هوای او غلط کردم ، غلط
همچو وحشی رفت جانم درهوایش حیف،حیف خو گرفتم با جفای او غلط کردم ، غلط
+وحشی بافقی
+ شاعر عنوان: صائب تبریزی
امروز بعد از پیاده روی حموم هم رفتم. البته راستشو بخواید خیلی مردد بودم که برم یا نه ( در واقع اینو به روتینم اضافه کنم یا نه )، ولی وقتی داشتم برمیگشتم از پیاده روی دیدم صدای دوش آب میاد از زیرزمین ( حموم )، منم گفتم فلانی بدو که این یه نشونه ست، ولش نکن.
حس خوبی داره قطعا، ولی حالا با موهای خیسم چیکار کنم D: سشوار دلم نمیخواد بزنم به موهام و البته این وقت صبحی که همه خوابن نمیشه روشنش کنم. فک کنم همینجوری با همین روسری زیر مقنعه برم دانشگاه.
دیر
مگه میشه کتابی با عنوان روزی که برف سرخ ببارد کنار دستت باشه وتو بی توجه فقط درستا بخونی!!! حالا میخادفقط 20روز به کنکور مونده باشه :)وقتی برای اولین بار بازش کردم با این ابیات مواجه شدم
به هیچ حیله در آغوش در نمی آئی
مگر تو را ز نسیم بهار ساخته اند
.
بی گناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق
یوسف از دامان پاک خود به زندان رفته است
صائب تبریزی
خرداد مجبور شدم پنج بار توضیحات ثابتیـو به پنج گروه بدم. معاشرتها بد نبود، ولی چیزی که هنوز و تا امروز وجود داره عدم قطعیته. یکی از مواجهههای نسبتاً عادی در اینجا، ایجاد یه فضایی هست که نامشخصه، نمیشه قطعی گقت که سودی عائد طرفی از ماجرا میشه امّا توصیف صحیح این برزخ می تونه "disgusting" باشه. پلشت. در حالی که دیروز جراحی لثه کردم و امروز ساعت دوازده و نیم با OA قرار داشتم، برای ناهار سوپ نیمهآماده درست کردم و به هماتاقیِ جدیدم، مستند و فوتو
بیدار شو.......
ازقلم صائب جعفری
بھلا کہاں تک یہ خواب غفلت بھلا کہاں تک بلا کی نفرت
زمانے کی کروٹوں نے انساں سے چھین لی آبر و و عظمت
اب آنکھیں کھولو یہ آمریت نہیں فقط دشمنِ مسلماں
تباہ کاری ہے اس کا مقصد، ہدف ہے اس کا ہر ایک انساں
زمین کا ہو کوئی بھی خطہ نہیں ہے محفوظ آج شر سے
عجب ہے عالم کہ آج انساں جو ہنس رہا ہے تو وہ بھی ڈر سے
ادامه مطلب
تا سوار تاکسی شدم راننده گفت : «تو که سواد نداری چرا می نویسی تو روزنامه هم چاپ می کنی ؟» گفتم : «شما از کجا می دونین من بی سوادم ؟»
گفت : «این چی بود هفته پیش نوشته بودی؟»
گفتم: «چی نوشتم؟»
راننده تاکسی گفت: «شعر صائب را غلط نوشته بودی ... اصل شعر اینه که یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت ...
در بند این نباش که مضمون نمانده است...
ولی تو به جای مضمون نوشته بودی موضوع .»
به مسافرهای تاکسی نگاه کردم : یک آقای حدودا 60 ساله ، یک خانم حدودا 30 ساله و پسر ج
• دستاورد دوم دعا، تقویت و استقرار ایمان در دل است. خصوصیت دعا این است که ایمان را در دل پایدار و مستقر میکند. ایمانِ قابل زوال در مواجههی با حوادث عالم و سختیها، خوشیها، تنعمها و حالات گوناگون انسان، در خطر از بین رفتن است. میشناسید کسانی را که ایمان داشتند؛ اما در مواجههی با مال دنیا، با قدرت دنیا، با لذات جسمی و شهوات قلبی، ایمان از دست آنها رفت. این، ایمان متزلزل و غیرمستقر است. خصوصیت دعا این است که ایمان را در دل انسان مستقر
اسمش میاد، دیدارش پیش میاد، سرم درد میگیره
حالم بد میشه
روزگار با وریذن کمترین نسیمی از جانب او بد می چرخه
بد کرد
خیلی بد کرد
ولی دور دور او بود
باعث ایجاد یه ضربه ی نوسان دهنده ی دیر میرا شونده بود ضربه ی شومی که زد...
اونقدر بد کرده که بعد چندسال هنوز یاد بدبینی و بدجنسی ش حالم رو بهم می زنه
باید ازش بگذرم، چاره ای جز اینکه سینه را چون سینه ها هفت آب شویم از کینه ها ندارم، منتهی برای اون روزها و این روزها، اولین مواجهه ی جدی با این حجم از بدی
بعضی وقتها بعضی چیزا که هیچ وقت اولویت نقل کردنت نبوده بخاطر جزئیات بی ربط و بانمکش تعریف کردنی میشن، مثل سه تا خانم امروز صبحی که برا خواستگاری اومده بودن، پای راستم روی پای چپم بود و میوه میخوردم و حرفای شادی رو تایید میکردم، میز من روبه روی در ورودی اتاقمونه، دوتا بچه رو که کنارشون دیدم با نیشخند رو به خانم "ف" گفتم: مشتریات اومدن، فکر کردم برا سبدغذایی اومدن، نیشخندم تلافی دست انداختنای خانم "ف" بود که هر بار تلفن زنگ میزد و منو میخواستن(ب
چطور فکر دیگران را براحتی بخوانیم
آیا مایلید به افکار کسی که
کنار دستتان نشسته است پی ببرید؟ اگر با افراد زیادی مواجهه شده باشیم می
توانیم بسیاری از افراد را حتی از نوع صحبت کردنشان نیز بشناسیم اما این
شناخت در مواجهه حضوری با دانستن بسیاری از حالات اثبات شده در علم
روانشناسی بهترین شناخت را نسبت به دیگران برایمان به ارمغان می اورد.
ادامه مطلب
ناز شوال همین امشب و فرداست ولی
تا ابد رویت روی تو بعید است، بعید
فاضل نظری
من بعد از این ایام سخت روزه داری
از بوسه واجب تر ندارم هیچ کاری!
محمود احمدی
این کشور و آن کشور و سی روزمهم نیست
هرجا که تو رویت بشوی عید همان جاست!
یاسر قنبرلو
بر سر بام بیا، گوشه ابرو بنمای
روزهگیران جهان منتظر ماه نو اند!
ناشناس
بیربط نوشت:
از خیالت در دل شبها اگر غافل شوم
تا قیامت سنگسار از خواب غفلت کن مرا
صائب
بصارتوں کو بصیرت ملی تو یہ جاناحقیقت ایک ہے وہ تو ہے باقی افسانہخیال و خواب کی دنیا سے کیا شغف ان کوشعور بخش دے جن کو شراب مستانہمیں سن کے آیا ہوں تیری سخاوتوں کا بیاںلنڈھا شراب نہ تک یونہی میرا پیمانہرقیب حسن نے سجدے میں سر رکھا تو کھلاریاضتوں کا ثمر ہے ادائے رندانہحجاب غیر سے واجب ہے اے پری وش پراٹھا نقاب کہ محرم سے کیسا شرمانانظر پڑے جو ان آنکھوں کو نقش پا تیراادا کروں میں اسی سجدہ گہ پہ شکرانہیہ عشق ایسے مری چاہتوں کا مان رکھےرہ وفا میں شہ
یوں لفظ مستعار ہیں قرآن کے لئے
لکھنی ہے منقبت شہِ ذیشان کے لئے
تعمیر کرکے کعبہ یہ کہنے لگے خلیل
آمادہ ہوگیا ہے یہ مہمان کے لئے
بوجہل و بولہب کے لئے در بنا جدار
دیوار در ہوئی بنِ عمران کے لئے
قد افلح کی کر کے تلاوت بتا دیا
بن کے سند یہ آئے ہیں ایمان کے لئے
محراب ہو یا معرکہِ کارزار ہو
خود کو فنا کئے ہیں یہ یزدان کے لئے
دے کر زبان میثمِ تمار نے کہا
تخلیق ہم ہوئے تھے اسی مان کے لئے
ہم نے کبھی بھی عشق کا سودا نہیں کیا
بس اک عمل یہ لائے ہیں میزان کے لئ
بسم الله الرحمن الرحیماز جنون این عالم بیگانه را گم کرده امآسمان سیرم، زمین خانه را گم کرده امنه من از خود، نه کسی از حال من دارد خبردل مرا و من دل دیوانه را گم کرده امچون سلیمانم که از کف داده ام تاج و نگینتا ز مستی شیشه و پیمانه را گم کرده اماز من بی عاقبت، آغاز هستی را مپرسکز گرانخوابی سر افسانه را گم کرده امطفل می گرید چون راه خانه را گم می کندچون نگریم من که صاحب خانه را گم کرده ام؟به که در دنبال دل باشم به هر جا می رودمن که صائب کعبه و بتخان
سلام
راستش میخواستم بدونم در مواجهه با بچه هایی که بی ادب هستند، یا میخوان از اخلاق خوب آدم سوء استفاده کنن چه جوری رفتار کنیم، راستش من بچه ها رو دوست دارم دلم نمیاد بهشون اخم کنم و یا چیزی بهشون بگم، ولی بعضی بچه ها به آدم توهین میکنن.
حالا شما میگید چه جور رفتار کنم که هم بتونم خوب برخورد کنم باهاشون هم اونها سوء استفاده نکنن؟!
ممنون
ادامه مطلب
مثل روزهای کودکی که از خواب بعد از ظهر چشم هایم را باز میکردم و میدیدم همه قبل از من بیدار شدهاند و دارند بساط چای بعد از ظهر را فراهم میکنند یا حتی چایشان را هم خوردهاند.
و من یک جورهایی حس غافلگیر شدن نه چندان دوستداشتنی بهم دست میداد و نه دلم میخواست بلند بشم و با اون ماجرای نصفه نیمه مواجه بشم نه دوست داشتم بخوابم دوباره.یا مثل روزی که به کلاس دیر میرسیدم و تا آخر انگار حالم خوش نبود.
امروز همهاش همین حس و حال را دارم.نمیخواه
به نظرم ما هر وقت تونستیم تو مواجهه با آدم مخالفی که بدون هیچ بحثی حتی، فحش میده و بدوبیراه میگه، فضای تبلیغاتیای رو که توش هست درک کنیم و نه تنها عصبانی نشیم و مودبانه حرف بزنیم که اصولا اولین واکنشمون محبت باشه، اون وقت میتونیم دربارهٔ مبارزه و جنگ نرم و جهاد و «یا لیتنا کنا معکم» و باقی الفاظی که مصرفشون میکنیم حرف بزنیم.شیعه، مشخصات داره. به ادا درآوردن نیست.
پ.ن: تشخیص این جنس مخاطب، خودش قدرت تشخیص میخواد البته. کما این که تشخی
در اواخر سال 1398 جهان با شرایطی مواجه شد که کمتر برای آن برنامه ریزی و آمادگی داشت. ویروس کرونا که به نظر از وهان صنعتی ترین شهر کشور چین سربرآورده است جهان را در مواجهه با بحرانی قرار داده که کمتر مثالی از آن در قرن اخیر وجود دارد بطور کلی جهان گیری یک بیماری عاملی است که به ندرت اتفاق می افتد لذا تقریبا هیچ کشوری برای آن بودجه مشخص و یا برنامه ریزی خاصی نداشته و تنها به برنامه هایی که در راستای مواجهه با بحران های مشابه اختصاص یافته بسنده میک
چند سال پیش من دست به خودکشی دستهجمعی زدم. دقیقا عین همان کاری که نهنگها میکنند. یا فرقههایی که اعضایشان را قانع میکنند به ایمان آوردن و مرگ دستهجمعی در روز و ساعت مشخص. من یک نفر بودم ولی همهی من یک نفر نبود. همهی من شلوغ بود. پر از آدمهای مختلف با ویژگیها و حسهای مختلف. مرز بین زندگی و مردن یک نفس است. نفسی که میرود و دیگر باز نمیگردد. این را دوباره امروز یادم آمد وقتی خبر رسید یکی دیگر از آدمهای ندیدهی آنلاین خودش را کش
امروز دلم تنگ استبرای روزهایی که نیامدهاندو من هر روزبه خودم وعده دادمشانامروز دلم تنگ استتنگ تر از تُنگ ماهیکه هر چه میرودسر جای اول استامروز بیشتر از هر زماندلم تنگ است و زمانناجوانمرادنه تیغ میزندبر تُنگ تنهایی منامروز دلم تنگ است ...[یوسف رجبی]
روز سیزدهم دی ماه گوشی موبایلم بطور خودکار خاموش شد و پس از روشن شدن پس از یک تا دو دقیقه دوباره خاموش شده و مجددا به این رفت و برگشت ادامه می دهد تا باتریش را خارج کنم. صبح فردا به یک مغازه تعمیرات موبایل مراجعه کرده و با شنیدن این جواب که قابل تعمیر نیست، کاملا ناامید می شوم.
ظاهرا بازگشت همه به سوی گوشی های قدیمی شان است و از من به سوی نوکیاست. خوب شد به حرف مامان گوش کردم که گفت بگذارش برای روز مبادا.
بعد از فهمیدن دوستانم، بسته های پیشنهادی
نزدیک ۹ شب است. امروز هوا، همانند اکثر روزهای قبل، خیلی دلنشین بود. اواخر زمستان و اوایل بهار تهران، به مراتب از هوای دلنشینِ رشت، دلنشینتر است. امروز، استثنائاً، راضی بودم. و این برای من، بسیار ترسناک است. سالها میگذرد از روزهایی که از خودم راضی بودهام. نوشتن را تا حدودی از یاد بردهام. این را وقتی فهمیدم، که این آهنگ چارتار را شنیدم، و بعدش، از نوشتن لبریز بودم، از خاطرهی او، خاطرهی پاک او، لبریز بودم، اما انگار که سد بزرگی مانع ب
افتادهایم
عکس خورشیدیم در آب روان
افتادهایم
ناامید از جذبهٔ خورشید تابان
نیستیم
گر چه چون پرتو به خاک از
آسمان افتادهایم
رفته است از دست ما بیرون
عنان اختیار
در رکاب باد چون برگ خزان
افتادهایم
نه سرانجام اقامت، نه امید
بازگشت
مرغ بیبال و پریم از آشیان
افتادهایم
بر نمیدارد عمارت این زمین
شورهزار
ما عبث در فکر تعمیر جهان
افتادهایم
از کشاکش یک نفس چون
موج فارغ نیستیم
گر چه در آغوش بحر بیکران
افتادهایم
چهرهٔ آشفته حالان
یک درس از زندگی برای امروز :
این شنیدن حقیقت نیست که مرا میرنجاند، بلکه کوبیده شدن آن بر صورتم است که دردناک است...
این دو تا وبسایت را نگاهی بیندازید . اولی به سوالاتی که ممکن است برای هرکسی در مواجهه با ژنتیک پیش بیاید خیلی روان و کامل و قابل فهم پاسخ داده است.
و دومی مباحث مطرح در زیست شناسی را به زبان بسیار ساده و در عین حال دقیق و درست توضیح داده است. حتماً نگاهی بیندازید :)
( هر دو انگلیسی )
از ژنتیکدان بپرس
یادگیری ژنتیک
تو حال و هوای اینروزای خودم بودم یهو چشمم خورد به تاریخ گوشه صفحه راست موبایل ، امروز یازدهمِ ...
امروز تولدشه ،تولد فرشته آسمونی من ،امروز میدونم قلب مادرانه اش دلتنگ اون چشمهای آبی میشه. نمیدونم چکاری کنم که دلتنگی امروز اذیتش نکنه؟!
+یادداشت شماره ۴۵
شریعتی برای ما دستاوردهایی مهم و صرف نظرناکردنی به ارمغان آورده است:
1. او این درس بزرگ را به ما داد که ما میتوانیم با جهان مدرن برخوردی فعال داشته باشیم. مواجهه او با جهان مدرن، در قیاس با مواجهه سنت گرایان ما ــ سنتگرایان در معنای عام و کلی و نه در معنای خاص و فنی کلمهــ که مواجهه ای منفعلانه و عکس العملی است، بسیار فعّال و از سنخ نوعی کنش است و نه واکنش. 2. شریعتی، برخلاف سنتگرایان، عالَم و زیست جهان مدرن را به رسمیت میشناسد اما در عین حال
روزهای خوب بورس تهران در حال سپری شدن است و شاخص کل بورس تهران هر روز قله های جدیدی را فتح میکند و به رشد خود ادامه میدهد. دوباره نگرانی ها در خصوص حبابی شدن بازار در بین اهالی بازار مطرح شده و هر کسی نظری متفاوت دارد. من نظر خودم را در این خصوص در روزهای گذشته بیان کرده ام و هنوز هم اعتقاد دارم که در همین بازار، هنوز سهام ارزنده وجود دارد و البته، نمادهایی نیز در بازار وجود دارند که ارزش خرید ندارند. در حقیقت، در این دوران باید خریدهای خود را ح
شهادت سردار دل ها حاج قاسم سلیمانی تبریک و تسلیت باد
سلیمانی یک «فرهنگ» است و فرهنگ ترور شدنی نیست
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ
با عرض تسلیت به مناسبت شهادت سردار سرافراز اسلام ، حاج قاسم سلیمانی و یاران با وفایش به پیشگاه ولی عصر امام زمان و رهبر انقلاب و مردم عزیز ایران ، همه با هم برای تشییع پیکر پاک این عزیزان می آییم.
یکشنبه ۹۸/۱۰/۱۵
ساعت ۱۱:۳۰
مکان :
امروز هر چقدر بخندی و هر چقدر عاشق باشیاز محبت دنیا کم نمیشه پس بخند و عاشق باش…امروز هر چقدر دلها را شاد کنی، کسی به تو خرده نمیگیره پس شادی بخش باش…امروز هر چقدر نفس بکشی، جهان با مشکل کمبود اکسیژن رو به رو نمیشه.پس از اعماق وجودت نفس بکش…امروز هر چقدر آرزو کنی، چشمهی آرزوهات خشک نمیشه پس آرزو کن…امروز هر چقدر خدا را صدا کنی خدا خسته نمیشهپس صدایش کن…او منتظر توستمنتظر آرزوهایت،خندههایت،گریههایتستاره شمردنهایت…و…عاشق بودن
کراچی میں اردو کے کئی ایک.لہجے ہیں انہی میں سے ایک.لہجے میں منقبت کے اشعار پیش خدمت ہیں
نعلت کی رسی اس کی گردن میں ڈال دی ہِےیونہی تو ماویہ سے صلحا نہیں کری ہِےلگتا ہے ماویہ کی مَییَا مری پڑی ہِےملا کی جب ہی سوجی وی آج تھوتھنی ہےمولا کی ہے پدائش کا دن مگر بتاوملا کے تھوبڑے پر کیوں مردنی مچی ہِےاِے ماویہ گٹر سے رستا ہِے جِیسے پانیتیری شَکَل سے نعلت ایسے ابل ریی ہےاو ہندہ کی نَسَل تو دوزخ میں کھا چپیڑیںمولا سے دھوکے بازی تو نے بہت کری ہےتیرا کرم
فکر دیگران را براحتی بخوانید!
آیا مایلید به افکار کسی که کنار دستتان نشسته است پی ببرید؟ اگر با افراد زیادی مواجهه شده باشیم می توانیم بسیاری از افراد را حتی از نوع صحبت کردنشان نیز بشناسیم اما این شناخت در مواجهه حضوری با دانستن بسیاری از حالات اثبات شده در علم روانشناسی بهترین شناخت را نسبت به دیگران برایمان به ارمغان می اورد. اکنون با توجه به نکات ارائه شده میتوانید از روی هر یک از حالات زیر افکار آنها را بخوانید:
ادامه مطلب
00:00
-01:47
بازدید :
2756
حضرت
آیتالله خامنهای: «از جملهی کارهایی که مردم میتوانند انجام بدهند،
مواجهه و مقابلهی با شایعهسازی دشمن است. امروز یکی از شگردهای فعّال
دشمن، شایعهسازی است که مردم را مضطرب کنند، مردم را با هم مخالف کنند،
علیه این و آن تهمت بزنند، مرد
امشب شب دوممحرمه، اومد تو حسینیه، سه دانه اول تسبیح بدون ذکر، تیپ ادم ها یک جور و حال و هوای حسینیه جدید، دم در ورود دلشوره ی عجیبی به دلم افتادم، دلشوره دارم براش، بهش فکر میکنم دلشورم بیشتر میشه، دلشوره از چی؟ اتفاقا از مواجهه ها، اتفاقا مواجه با فلانی ها هم دلشوره ام را بیشتر میکند، دلشوره از مواجهه با یک دیدار دوباره و یک تصمیم به رفتن، دلشوره از دست دادن نزدیک ها و رسیدن به دوستی ها و مواجه شدن با معنی دوری و دوستی، دلشوره عاقبت به خیر
نه به آن روزهای دوری از بلاگ و نه به این روزها که مثل بیابانزدهها تشنهی خواندن و نوشتنهای طولانیام.
همین امسال بود، همین ترم. نشسته بودیم با بچهها توی کلاس و به قول خودمان رد داده بودیم. لحظههایی که باهم حرف میزنیم و دورهمیم برای من خیلی دلنشین است. آدمها برایم از هر کتابی خواندتیترند. آنها خود رئالند، رئالهای جادویی، معمایی، پرفراز و نشیب. آدمها یک سریال قدیمیاند که هرروز منتظر آمدن فصل جدیدشانی. تلویزیونهایی سحرآم
جو عشق میں حیدر کے گرفتار ملے گا
اللہ و محمد کا وفا دار ملے گا
جو عزمِ ولایت کا علم دار ملے گا
باطل سے وہی بر سرِ پیکار ملے گا
جس شخص کے آئینہِ فطرت پہ نہیں گرد
خم خانہِ حیدر کا وہ مے خوار ملے گا
حیدر کی ولادت کی گھڑی آنے تو دیجے
در آپ کو در سینہِ دیوار ملے گا
پیدائشِ حیدر ہے یا معراج کی شب ہے
مطلوب جہاں طالبِ دیدار ملے گا
نیند آئے گی تلواروں کے سائے میں علی کو
جب نفس کا خالق سا خریدار ملے گا
یہ عشق کی وادی ہے سقیفہ نہیں واعظ
ہر شخص یہاں میثمِ تمار م
انا کا خول توڑ کر اگرچہ کچھ بکھر گیامگر بفیضِ عشق میں حقیتاً سنور گیاکسوفِ غم سے شمسِ انبساط پائے گا نجاتیہ زندگی کا سلسلہ ظہور تک اگر گیااگر تمہارے عشق کا ہیں ارمغاں، قبول ہیںجنوں کی تہمتیں زمانہ سر مرے جو دھر گیاتمام چاہ خشک تھے ہرایک در پہ قفل تھامگر تمہاری چاہ میں غریب دربدر گیایہ زہر ہجر تلخ ہے مگر اسی کے فیض سےخدا کا شکر جز ترے ہر اعتبار مر گیازمانے کو خبر نہیں، مریض عشق ہوکے چپخود اپنے دل میں کھوجتا ہے چارہ گر کدھر گیابہار رت کے سارے من
اگر سیر طبیعی سبکهای شعری فارسی را در نظر بگیریم، شاهدیم که بعد از سبک خراسانی که مبتنی بر سادگی و راستی و خردگرایی بود و آذربایجانی که اساس آن به رخ کشیدن معلومات شاعرانه بود و عراقی که پایه اش بر عشق و عرفان و کشف و شهود بوده و به همین خاطر دیرتر پایید، نوبت به سبک هندی رسید که بر مضمون سازی و مضمون یابی های ظریف شاعرانه استوار بود و بعدها نیز به علّت خستگی شاعران از سختگیری های آن، جای خود را به سبک نوعراقی/بازگشت داد. این وضعیت برقرار بود ت
بازم دور شدم از اینجا و از نوشتن چون خبرهای خوبی نبود و حال خوبی نبود برای نوشتن.از امروز میخوام یه مدت روزانه نویسی داشته باشم برای عوض شدن فضا و بهتر شدن حالم و با عرض معذرت از دوستای خوبم کامنت ها رو میبندم.
امروز بهتر از روزهای قبل بود.به دلیل کارهایی که دیروز انجام دادم برای خودم.با میم همچنان سر سنگین هستیم.برنامه م این بود که امروز اتاق بچه ها رو تمیز کنم.ولی از صبح اینکارا رو انجام دادم.جمع و جور و صبحانه با دخترها.کارهای بهداشتیشون.کمک
این روایتی ست حقیقی از تجربه ی شخصی نویسنده در مواجهه با پدیده ای اعجاز انگیز بنام عشق. این اثر از دو اپیزود کوتاه تشکیل شده که به روایت مشترک از جانب دو سوی ماجرا میپردازد . نوشته شده توسط شهروزبراری صیقلانی.
ادامه مطلب
در زندگی معمولا زود تصمیم میگیرم. خیلی از تصمیماتم هم در نیمهی راه شروع نشده به پایان میرسد اما امروز با یک حال و هوای جدید و یک بستهی تصمیمات جدید از خواب بیدار شدم. لیست کارهایی که این مدت به بهانه وقت نداشتن به تعویقشان انداختهام سرریز کرده است و حالا درست نمیدانم باید از کجا شروع کنم. کتابهایی که مدتها قصد داشتم که خواندنشان را شروع کنم به دست گرفتهام. چندتایی را تمام کردهام و یک به یک از لیستم خط میخورند اما دلم میخو
هر کسی یه چاه بلند داره تو وجودش
که هر خاطره تلخ غیر قابل عضمی رو دید
بندازه تو چاه و درش رو یه سرپوش بتنی بزنه
جوری که حتی اگر خودش بخواد هم به این راحتی ها نتونه
باهاشون مواجه شه.
این روزهای من
مواجهه با سانسورهایی است که خود خواسته ام و خود ساخته ام
و من چه کودکانه هر بار به توجیهی از چاه سانسورهای خود عبور میکنم
بی آنکه تردیدی برای بازگشت بجا بگذارم و اما هر بار
به خود باز میگردم و سر از این چاه در میارم.
وقتی این وبلاگ را با عنوان "ندای کتاب" هوا کردم؛ انگیزهام ایجاد آرشیوی از کتابهایی که خواندم، بود. و البته تا حدی معرفی کتابها به بلاگرها. این فصل نوزادی از زندگی این وبلاگ بود. با این آدرس : 786book.blog.ir
و فصل کودکی آن تحت عنوان "حلزون" با این آدرس : halazun.blog.ir گذشت. این عنوان از بیتی از جناب صائب تبریزی اقتباس شده بود؛
"از حادثه لرزند به خود قصر نشینان/ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم"
و حال این کودک وارد فصل جدیدی از زندگی شده است. وبلاگ
مشاور پرورش شترمرغ
گوشت شترمرغ به دلیل طبیعت گرم و مقدار زیاد آهن و روی در تقویت بدن و سیستم ایمنی بدن بخصوص در افراد مسن یا دارای ضعف ایمنی بدن یا در مواجهه با بیماریهای باکتریایی و ویروسی توصیه میگردد.
dr.zamani
akbarzamani.ir
09132098516
عیوب قافیہ
جمع و تدوین :صائب جعفری
۱۔ایطا یا شائیگاں
جب مطلع کےدونوں مصرعوں میں روی کا حرف ایک ہی معنی رکھتا ہو کہ جس سے تکرارِ معنی ثابت ہوتی ہو ایسے لفطوں کا ایک مطلع میں لانا جائز نہیں ہے اور اس عیب کا نام ایطا ہے، لیکن یہ قید صرف مطلع کے لئے ہےابیات میں ایطاء ہو تو شعرائے اردو نے جائز رکھا ہے۔
مطلب یہ ہے کہ حرف روی ایک ہی معنی کا مکرر ،مطلع میں آئے۔ کاملاں اور قاتلاں کا قافیہ جائز ہے کیونکہ قاتل اور کامل میں حرف روی لام ہے اور دونوں لفظو
عیوب قافیہ
جمع و تدوین :صائب جعفری
۱۔ایطا یا شائیگاں
جب مطلع کےدونوں مصرعوں میں روی کا حرف ایک ہی معنی رکھتا ہو کہ جس سے تکرارِ معنی ثابت ہوتی ہو ایسے لفطوں کا ایک مطلع میں لانا جائز نہیں ہے اور اس عیب کا نام ایطا ہے، لیکن یہ قید صرف مطلع کے لئے ہےابیات میں ایطاء ہو تو شعرائے اردو نے جائز رکھا ہے۔
مطلب یہ ہے کہ حرف روی ایک ہی معنی کا مکرر ،مطلع میں آئے۔ کاملاں اور قاتلاں کا قافیہ جائز ہے کیونکہ قاتل اور کامل میں حرف روی لام ہے اور دونوں لفظو
عیوب قافیہ
جمع و تدوین :صائب جعفری
۱۔ایطا یا شائیگاں
جب مطلع کےدونوں مصرعوں میں روی کا حرف ایک ہی معنی رکھتا ہو کہ جس سے تکرارِ معنی ثابت ہوتی ہو ایسے لفطوں کا ایک مطلع میں لانا جائز نہیں ہے اور اس عیب کا نام ایطا ہے، لیکن یہ قید صرف مطلع کے لئے ہےابیات میں ایطاء ہو تو شعرائے اردو نے جائز رکھا ہے۔
مطلب یہ ہے کہ حرف روی ایک ہی معنی کا مکرر ،مطلع میں آئے۔ کاملاں اور قاتلاں کا قافیہ جائز ہے کیونکہ قاتل اور کامل میں حرف روی لام ہے اور دونوں لفظو
امروز پیشرفت خواهد کرد زیرا امروز روز رسیدن به کمال است برای چنین روزی خدا را شکر میکنم امروز روز معجزه های پشت سر هم برای خود خواهند آمد و عجایب لحظهای باز نمی ایستد
این جملات را در اول صبح بگویید تا زندگی را فرا بخوانید
بسم اللّٰه الرحمن الرحیم :)
"تردید"
گفتی که میمانی ، کمی تردید دارم
یک آرزوی مبهمی تردید دارم
تقدیر را هم زیر و رو کردیم با هم
یک سرنوشت «درهمی» تردید دارم
آیینه ای بودم مرا درهم شکستی
آری ! تو سنگی محکمی تردید دارم
من مستقیم و تو ولی چالوس ماندی
لبریز از پیچ و خمی تردید دارم
گیریم اسماعیل من ، در شعر هایم
شفاف همچون زمزمی ؟! تردید دارم
با چتر قلبم لحظه ای باران نبودی
یک قطره ی کوچک «نَمی» تردید دارم
از آرزو ها گفتن و م
طبق همان معمولی که در مواجهه با خودی از گذشته از خود نشان میدهم با دیدن گفتههای قبلیام در اینجا ، سخت و ناخشنود شدم. بیش از صدها سال از اخرین نوشتههایم در اینجا میگذرد ، بیش از دهها سال از نوشتنام. یک سال و هفت ماه است که تاریخ ازینجا عبور نکرده و زمان و من متوقف بوده اند ، حالا بعد از یک سال و هفت ماه تغییر من به اینجا برگشته ام و چه چیزی برای گفتن باقی میماند؟
بیهوده است که این یک سال و هفت ماه تغییر را به روز و ثبت کنم ، هرچند آنچه اکنون
به قلم دامنه
به نام خدا. سلام
سلسلهگفتار لیف روح
مرا ز روز قیامت غمی ڪه هست این استڪه رویِ مردمِ عالَم دوبار باید دید
(صائب تبریزی: غزل ۴۰۲۰: منبع)
توضیح: چون ممڪن است حقالنّاس به گردن ڪسی باشد. پس چه بهتر پندار، گفتار، ڪردار، هر سه را نیڪ ڪنیم. ڪه میڪنیم. درود بر نیڪان و «وصل نیڪان»
نڪته را با شعر بگویم:
آنچه خواهی ڪه ندرَویش، مَڪارآنچه خواهی ڪه نَشنَویش، مَگوی
ناصرخسرو قبادیانی: مندرج در «اَمثال و حِکَم» دهخدا
توضیح: چون روز حساب
من میدانستم که عوض شدهام. میدانستم که تغییراتی در من ایجاد شده که مرا تبدیل به انسانی جدید کردهاست. و میدانستم که این تغییرات پایانیام نیست. هر روز با مواجهه با هر مسئلهی کوچک و بزرگی، کارایی مغزم را میسنجیدم و خودم را در شرایط گوناگون امتحان میکردم.من عوض شده بودم و از این بابت خوشحال بودم. کنترل زندگیام را در دست داشتم و در حال ساخت دنیایی مطابق میلم بودم. معرکه بود.
بازی امروز پرسپولیس ساعت چنده از سایت ایندکس وار دریافت کنید.
بازی پرسپولیس امروز ساعت چنده
دار پرونده برچسب ورزش پرسپولیس امروز زمان چنده صفحه 2 مدت ورزش پرسپولیس و پارس جنوبی جم سر مهمترین ورزش امروز پرسپولیس سر باشگاه آزادی با . فوتبال بزرگ هفته بیست و دوم پیکان 0 2 پرسپولیس پرسپولیس الاهلی عربستان سه شنبه 20 فروردین ساعت 20 00 آدینه 23 فروردین ساعت.
ادامه مطلب
آدمی قبل از هر اظهارنظری، قبل از هر قضاوتی و قبل از هر توصیه و تحلیل و نقدی صدبار باید با خودش مرور کند که از سر لجبازی/کینه/عقده/تعصب/عشق/خودرایی/دروغ/خودستایی و دگرستیزی نباشد این اظهار نظر/قضاوت/توصیه/تحلیل و یا نقدش. همه ما آدمیزاد هستیم ولی هر بار تجربه و مواجهه با موقعیتهای دیگران حتی، به خودمان ثابت میکند بیشتر، چه هیولاهایی درونمان مدفون هستند.
گیا حیات کو اس طرح سرخرو کرکے
تحریر : صائب جعفری
۱۱ فروری ۲۰۱۴
زندگی خوشیوں اور غموں کے مجموعه کا نام ہے اور یہ مجموعہ معاشرتی میل ملاپ اور لوگوں کے ایک دوسرے کے ساتھ برتاؤ، رکھ رکھاؤ اور گفتار و رفتار سے ترتیب پاتا ہے. خدا نے انسان کو اس نہج پر خلق کیا ہےکہ وہ تنہا زندگی نہیں گذار سکتا. فطرتاً و ضرورتاً انسان اپنے جیسے دوسرے انسانوں کا محتاج ہے کبھی اپنے غم غلط کرنے کے لئے تو کبھی اپنی خوشیوں کو دوبالا کرنے کے لئے. ہر انسان کی زندگی میں سینکڑو
گیا حیات کو اس طرح سرخرو کرکے
تحریر : صائب جعفری
۱۱ فروری ۲۰۱۴
زندگی خوشیوں اور غموں کے مجموعه کا نام ہے اور یہ مجموعہ معاشرتی میل ملاپ اور لوگوں کے ایک دوسرے کے ساتھ برتاؤ، رکھ رکھاؤ اور گفتار و رفتار سے ترتیب پاتا ہے. خدا نے انسان کو اس نہج پر خلق کیا ہےکہ وہ تنہا زندگی نہیں گذار سکتا. فطرتاً و ضرورتاً انسان اپنے جیسے دوسرے انسانوں کا محتاج ہے کبھی اپنے غم غلط کرنے کے لئے تو کبھی اپنی خوشیوں کو دوبالا کرنے کے لئے. ہر انسان کی زندگی میں سینکڑو
امروز به زور پاشدم و به زورتر رفتم سراغ کار! اما قراره از فردا ۸ صبح پاشم انشاا... . بدون مقاومت و اینا ، یه چند روز زور بزنم زود پاشم دیگه اوکی میشه. اون سه تا کلمه رو! زود روز زود. دیگه اینکهههه امروز کیک پختم خوشمزه بود نسبتا فقط چند تا مشکل داشت. دلم دفعه دیگه کیک داغ میخواد فقط .خب همینا فعلا.
به خودت بگو:
فقط برای امروز، افکارم را بر روی بهبودیم متمرکز خواهم کرد ،زندگی میکنم و بدون مصرف هیچ گونه ماده مخدّری روز خوبی خواهم داشت.
فقط برای امروز، به کسی در معتادان گمنام اعتماد خواهم کرد، کسی که مرا باور کند و میخواهد در بهبودیم به من کمک کند.
فقط برای امروز، برنامهای خواهم داشت و سعی خواهم کرد آنرا به بهترین شکل ممکن انجام دهم.
فقط برای امروز، به کمک NA سعی خواهم کرد از زاویه بهتری به زندگیم نگاه کنم.
فقط برای امروز, ترسی نخو
فکر کنم امروز دستگاه قلبم اندازه کل این 9 سالی که دارمشون( 7 سال اولی و دو سال دومی) پالس داده... امروز خودشو کشت از بس ویبره رفت و پالس داد و قلب منو متشنج کرد! :|
+ گاهی دوسش دارم گاهی ندارم. امروز دوسش نداشتم. دوست داشتم با کارور تو دستم بندازم زیر پوستم درش بیارم..
تحلیلی بر اغتشاشات بنزینی گاهی اتفاقات، بسیط و یک بُعدی اند. در چنین مواقعی نه فهم چیستی و چرایی واقعه دشوار است و نه فهم اینکه چه باید کرد. اما فتنه هایی که در بستر حکومت و جامعه دینی طراحی و اجرا میشود، از جنس وقایع چند وجهی و تودرتو هستند که نه فهم آن برای ذهنهای بسیط مقدور است نه درک کیفیت مواجهه با آن.
ادامه مطلب
دو سالی میشود که محرم، زمان مواجهه من با اصالت دینداری است. هر بار و هر سال، مرد از بالای منبر، بار سنگین را از روی دوشم برمیدارد. گاه به لبخند و گاه به عتاب و با صدایی که حلاوت روضه خوانیاش یازده ماه با من است، مرا به خودم میخواند. نگرانیهایم را یکی یکی کم میکند و شب یازدهم، وقتی چراغها روشن میشود و استکانهای چای دست به دست میشود، من آرامترم و بیش از همیشه خودم هستم، بی نگرانی از قضاوت و نگاه دیگران. و مگر خدا جز این صداق
دوگانهگی من رو خیلی اذیت میکنه. یک شخصیتی اینجا دارم یک شخصیتی در مواجهه با خانوادهم دارم یک شخصیتی در محل کارم دارم یک شخصیتی در مواجهه با دوستانم دارم و یک شخصیتی هم برای خودم دارم، حالا شاید سی و دو تا نشه ولی بازم زیاده. همهی اینها تا حدود زیادی با هم تفاوت دارن، بیشتر از یک تفاوت ساده که مربوط به متفاوت بودن محیط باشه. سرزنشی هم بر من نیست، شایدم هست، نمیدونم. نمیتونی رک و راست بگی از چیا متنفری و چه چیزایی رو دوست داری، باید به ص
علائم #ویروس_کرونا چیست؟علائم معمول گونهی جدید ویروس کرونا (nCoV) که بیش از صدها نفر را مبتلا کرده است و طبق گفتهی سازمان بهداشت جهانی، ممکن است 2 تا 14 روز پس از مواجهه با آن در فرد ظاهر شود، عبارت است از: علائم تنف
ادامه مطلب
نمیدونم چرا امروز درست تا همین چند دقیقه پیش فک میکردم امروز سه شنبه است درسته که روز ها و هفته ها و ماه هام مثل هم میگذرند اما حداقل همیشه میدونستم چند شنبه است اما امروز روز ما گم کردم مثل تمام چیزهای دیگه ای که تو زندگیم گم کردم این اتفاق ساده مضحک نگرانم میکنه شاید خنده دار باشه اما نیست
این روایتی ست حقیقی از تجربه ی شخصی نویسنده در مواجهه با پدیده ای اعجاز انگیز بنام عشق. این اثر از دو اپیزود کوتاه تشکیل شده که به روایت مشترک از جانب دو سوی ماجرا میپردازد . نوشته شده توسط شهروزبراری صیقلانی.
ادامه مطلب
فهمیدهام که زندگی بیرحم است و دعاها ، زجهها ، گریهها ، خدانکنهها ، امیدها و آمال ما ذرهای در این بیرحمی خللی وارد نمیکند ، زندگی همچنان میتازد و میتازاند و ما با دستآویزهای کودکانهای مثل عادت و تقدیر و سرنوشت این لجنزار تباه را مسخرهتر میکنیم. چقدر ضعیف و حقیریم وقتی سپر میاندازیم و میفهمیم که هیچ چیز نیستیم ، هیچ چیز ، جز یک تسلیم شده در برابر تمام آنچه که از توان و قدرت ما بیرون است ، که اینها غالبا همان مهمترین و جانکا
فردا دیر است ...امروزت را همین امروز ، زندگی کن !
همین امروز لذتش را ببر ،
و همین امروز برای آرزوهایت تلاش کن ...
حسرت ، یعنی در گذشته جا مانده ای ،
و نگرانی یعنی ، اسیرِ آینده ای شده ای که هنوز نرسیده و اتفاقاتی که هنوز نیفتاده !
آینده ای که شاید نرسد
و اتفاقاتی که شاید نیفتد !
بیخیالِ چیزهایی که نبودنشان کیفیتِ بودنت را کم می کند
آرامش و لبخند را در آغوش بگیر و امروز را همان جوری که دوست داری زندگی کن ...
ترجیح میدم راحع به خیلی چیزها حرف نزنم
تا واکنشی رو نبینم ، که توقعش رو ندارم
کاش آدما "همه ی" فکراشونو می گفتن. قبل از اینکه ببینن درسته یا غلط. می گفتن. می گفتن
صاف. مستقیم.
من از فلانی بدم میاد ، چون پر روئه
من از کوله پشتی ئه تو خوشم میاد
من از راه رفتن اون بدم میاد
بهت گفته بودم دندونات خیلی گنده ن ؟
یادم بنداز بهش بگم مامانش خیلی مهربونه
تو قشنگی. و این آخرین حرف امروزمه.
- مسئله:سرعت یک جسم مرتعش برابر با 0.1 متر بر ثانیه است. تراز سرعت جسم را تعیین کنید.- اندازه گیری ارتعاش: ارتعاش سنج و بخش های آن
- سه معیار اصلی برای ارزیابی ارتعاش در موقعیت های متفاوت از نگاه ISO و کاربرد آن
- روش های میراکردن ارتعاش به همه بدن
- روش های میراکردن ارتعاش منتقله به دست و بازو
- حدود مجاز مواجهه روزانه با ارتعاش از دیدگاه ACGIH
- تعریف ACGIH
من خوبم. تصمیم گرفتم مواجهه با موضوعاتی که دوست ندارم رو بذارم برای بعد و فعلا روی خودم و زندگیم تمرکز کنم. با اعلام عمومی تصادفی نبودن تصادفت چیزی عوض نمیشه فقط درد یه سری آدم بیشتر میشه. درد خانوادهی بیچارهت و دوستای بیچارهت و بچههای کوچک بیچارهت. پس بذار این وسط فقط من درد بکشم. درد تمام این آدما رو من بکشم. و نتیجهی همهی این درد رو متمرکز کنم روی تنفر از تو. و از همهی خاطرات قشنگی که به عنوان اولین نفر واسه من ساختی.
مطالعه تاریخ همواره پلی است میان گذشته و حال برای حرکت به سمت آینده . از این رو در این بخش به بررسی سیر تعامل انسان و طبیعت می پردازیم . مواجهه انسان با طبیعت در طول تاریخ دارای فراز و نشیب بسیاری بوده که بسته به موقعیت جغرافیایی دارای تفاوت هایی بنیادین است اما…
ادامه مطلب
شاخص کل بورس تهران امروز با رشد 6141 واحدی در رقم 308314 واحد به کار خود پایان داد. از نکات مثبت بازار امروز رشد شاخص هموزن بود. نمادهای پارس، فولاد و رمپنا بیشترین تاثیر مثبت را بر رشد شاخص کل داشتند. ارزش معاملات خرد در بورس تهران امروز معادل 1550 میلیارد تومان به ثبت رسید. از نکات مثبت امروز ورود پول حقیقی به بازار بود!
امروز آخرین امتحانم دادیم^^
ممممدررررسسسسمون تموم شد
خوب یکمی جو امروز بد بود چون احتمالا دوستامونو نمیبینیم
ولى توراھ برگشت با دوستم آیس پک خوردیم
خیلى خوش گذشت جاتون خالى^~^
اولین بار بود9صبح آیس پک میخوردم .تمام گلوم یخ زد
بالاخره تابستون شششششششششد
*امروز فک کردم دیدم3سال دیگه کنکور دارم @~@استرس گرفتم
**بگین تو وبم چی بزارم خوبه^^
***لبخند یادتون نرھ=)))
لبریزم
از حرفهای نزده؛ سکوتهای همیشه، وقت مواجهه با چیزها. گاهی خیال میکنم از میان
این حجم از فکرهای روزانه و اتفاقها، چقدر حرف است برای گفتن و نوشتن. اما انگار
دیگر سکوت از همهچیز گویاتر است؛ آن هم با وجود آنکه سالها با نوشتن و از راه
کلمات به ذات زندگی دست یافتهام و باورها و حقایق زندگیام را تنها به شیوۀ کلمه،
طبقهبندی کردهام. این سکوت دنبالهدار خیلی چیزها را از من ربوده و به دوستیهایم
هم رنگ بیرنگی زده. گاهی به یاد م
من اینجا را فراموش کرده بودم. خانه ی امن خودم را، که قرار بود بدون ترس و بدون خود سانسوری فقط بنویسم. تنبلی یا بی حوصلگی اینجا را از یادم برده بود. دیروز که پست جدید وبلاگ ماهی را می خواندم، تجربه ی شخصی خودم را به یاد آوردم که مدت ها قبل در دفترچه ام یادداشت کرده بودم. در واقع ماهی دوباره اینجا را به یادم آورد و تصمیم گرفتم به قول او وبلاگم را زنده کنم.
(در هنگام نوشتن این چند خط، هی با خودم کلنجار می روم که چقدر نوشتن برایم سخت است.)
مدت ها قب
این حالتِ زندگی دورهای با کاراکتر های یه داستان ایده آلِ منه. الان زندگیم داره با آیدین میگذره و امیدوارم همواره بعد از این یه کاراکتری من رو همراهی کنه.
+ دلم برای پیاده روی از درِ داروسازی تو 16 آذر تا خود ستارخان تنگ شده. در حالی که آرمان سلطان زاده تو گوشم راسکُلنیکُف راسکُلنیکُف میکرد.
++ دلم برای آرامش اون روزا تنگ شده. دلم برای همهی چیزهایی که از دست دادهم میسوزه. دلم برای همهی آرامش هایی که تجربه کردم میگیره. امروز رقیقم
توی این روزهای آلوده دلم گرفته بوده...
امروز دو تا کتاب خریدم. از یکی شون ۵۰ صفحه خوندم و مشتاقم بقیه اش رو بخونم...
دلم تنگه... دلم تنگه ولی چه میشه کرد؟
امروز توی شهر کتاب ف رو دیدم... باهاش قرار گذاشتم برای فردا
دلتنگ و خسته ام...
امروز یه داستان کوتاه دیگه نوشتم...
باید بیشتر بخونم،بیشتر بنویسم....
نفس من گره خورده به یک تب تند تو ...
میگفت تاکید بیش از حد بر ایگو، زندگی مارو تباه میکنه اتفاقا، فروید باید ساکت بشه. نزدیکی بیش از حد بر ابژه(شی ء، دیگری، دوزخِ سارتر)، موجب اضطراب است. (درد من هم همین بود) به دلیل اینکه ما در جهانِ دیگری، ثانوی هستیم، همانطور که جهان من ابتدا برای خودم است. و ترس از دوم بودن، ترس از تفاوت معیارها و متر و اندازه های جهان او و جهان من، باعث اضطرابمان است. اما من ترسم از دست دادنِ دنیای خودم در مواجهه با دیگری ها بود...
همیشه خوشبختترین آدمها در چشمم آنهایی بودند که تنهاییهای طولانی را تاب میآورند، باکیفیت، بی اینکه دم از بیکسی و فقر لحظههایشان از آدمیزادهی دیگری بزنند؛ شاکی نیستند. با هزاری عالم و آدم در چالش و مواجهه و مراجعه، دستوپنجه نرم نمیکنند و خیال باطل توطئه و خودشانْمحوری این عالم نمیپزند. همیشه خوشبختترین آدمها در چشمم آنهایی هستند که واقعن میدانند با لحظهلحظههای تنهاییها چه کنند، با خودشان چه کنند، با ا
امروز، دست خودم را گرفتم، رفتیم به یک کافه ی قشنگ، یک میز، زیر شاخه های درختی فوق العاده انتخاب کردم، نشستم و ساعت ها غرق خواندن کتاب شدم، امروز خودم را به یک روز خاص دعوت کردم، به یک روز متفاوت! روزی که در آن، خودم در کنار خودم، بخاطر خودم و برای خودم زندگی میکنم! امروز خودم را به بستنی مورد علاقه ام دعوت کردم، برای خودم شاخه گلی خریدم و آن را به دختر بچه ی زیبایی که لبخند شیرینی بر لب داشت هدیه دادم، امروز در کنار خودم خوشحال بودم و زندگی را ب
گاهی اینقدر حواسمون به فاصله های دور و آینده هستش
گاهی اینقدر داریم تلاش می کنیم که بعضی اتفاقای زندگی رو حذف کنیم
که یادمون میره همین نزدیکی های خودمون، همین امروز رو ببینیم،
غافل میشیم از اینکه همین امروز، می تونیم فردا رو بسازیم
اشکال کار ما در اینطور بزنگاه ها این است که قبل از واقعه عدالت طلبی نکرده ایم. حالا مثل خر در گل می مانیم که در مواجهه با جماعتی عصبی که بانک آتش میزنند، چه باید بکنیم؟ نه دست و دلمان به حمایت از اقدام احماقانه گران کردن بنزین می رود، نه میتوانیم بنشینیم و سوختن امنیتی که به آن دلخوش کرده ایم را تماشا کنیم. چون موضعی نداشته ایم، نه راه پس داریم و نه راه پیش. هر طرف که برویم سیاه لشکر یک اشتباهیم.
لَکان میگفت تاکید بیش از حد بر ایگو، زندگی مارو تباه میکنه اتفاقا، فروید باید ساکت بشه. نزدیکی بیش از حد بر ابژه(شی ء، دیگری، دوزخِ سارتر)، موجب اضطراب است. (درد من هم همین بود) به دلیل اینکه ما در جهانِ دیگری، ثانوی هستیم، همانطور که جهان من ابتدا برای خودم است. و ترس از دوم بودن، ترس از تفاوت معیارها و متر و اندازه های جهان او و جهان من، باعث اضطرابمان است. اما من ترسم از دست دادنِ دنیای خودم در مواجهه با دیگری ها بود...
درباره این سایت