نتایج جستجو برای عبارت :

شعر: صلواتِ من

بیشتر از هر صلواتی، خدا!
صل علی علیّ موسی الرّضا
تامّةً، زاکیةً، باقیه
دائم و پیوسته، سلیس و رسا
پاک درودی که نباشد دروغ
ناب دعایی که نباشد ریا
تازه سلامی که نباشد کهن
تیز بریدی که نیفتد ز پا
بگذرد از دود و دم شهر ری
بال گشاید به سوی کبریا
نامهٔ عشاق برد سوی دوست
تازه کند قصهٔ باد صبا
گاه شود هم‌نفس موج‌ها
گاه شود هم‌سفر ابرها
گاه چو آهو بنهد پا به بند
گاه شود همچو کبوتر رها
هر سحرش ذکر خفی: فاطمه
نیمشبش بانگ جلی: مرتضی
گاه کند گریه برای حسن
گا
حدودای ساعت هشت شب خسته و کوفته با همسر رسیدیم خونه و بعد از ده دقیقه یه ربعی، یه کم مستأصل نگام کرد و گفت چی بخوریم؟ منم بی‌درنگ گفتم نون پنیر. 
-آخه نون پنیر هم شد شام؟
(حس سخنرانی و سخنوری بهم دست داد و اومدم بگم "عزیزم میدونی همین نون و پنیر هم بعضیا ندارن که بخورن؟ ) 
از اونجایی که راه نفوذ به مغز منو پیدا کرده، (1) با صدای بلند گفت: تو یکی واسه من نرو رو منبر.
که گفتم:  املت؟  میخوای الویه درست کنیم؟
گفت: عقل کل! الان الویه؟ ساعتو نیگا...
گفتم پس
حـدودای ساعت هشت شب خسته و کوفته با همسر رسیدیم خونه و بعد از ده دقیقه یه ربعی، یه کم مستأصل نگام کرد و گفت چی بخوریم؟ منم بی‌درنگ گفتم نون پنیر. 
-آخه نون پنیر هم شد شام؟
(حس سخنرانی و سخنوری بهم دست داد و اومدم بگم "عزیزم میدونی همین نون و پنیر هم بعضیا ندارن که بخورن؟ ) 
از اونجایی که راه نفوذ به مغز منو پیدا کرده، (1) با صدای بلند گفت: تو یکی واسه من نرو رو منبر.
که گفتم:  املت؟  میخوای الویه درست کنیم؟
گفت: عقل کل! الان الویه؟ ساعتو نیگا...
گفتم پ

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها